• قسمت ۲۴ - حرف من اینه
    Nov 10 2022
    چه اتفاقات جالب و هیجان انگیزی در این چند ماهه افتاده بود
    نیلی که پیش دبستانی را با حسادت ورزیدن و آزار و اذیت شانیا شروع کرده بود، به چه دختر ماه و با ادبی تبدیل شده بود
    شاید هم بهتر است بگویم خوش اخلاقی و مودب بودن را در خودش کشف کرده بود.
    هر وقت به جمع سه نفره شانیا و سارا و نیلی نگاه می‌کردم که چطور شاد و خوشحالند و با محبت با هم رفتار می کنند، از این که هرگز از او ناامید نشده بودم
    Show More Show Less
    17 mins
  • قسمت ۲۳ - اولین باری که ناظم بودم
    Nov 3 2022
    با این که همه چیز را از قبل به دقت آماده کرده بودم، باز هم دلشوره داشتم.
    به خصوص که قرار شده بود من برای اولین بار اداره جمع را به عهده بگیرم و این، با اولین باری که قرار بود بابای نیلی در جمع شرکت کند، هم زمان شده بود.
    نیلی همان دختری بود که ماه‌ها بود سوء رفتارش همه ما را درگیر خود کرده بود.
    من و الهام...
    Show More Show Less
    18 mins
  • قسمت ۲۲ - دعوت از آقای معتصمی
    Oct 20 2022
    شادی و جنب و جوش کلاس‌های شانیا به زندگی من و بهمن و علی هم رنگ و بوی تازه‌ای داده بود.
    محبت و همبستگی بیشتری در خانواده ما به وجود آمده بود و همه خوشحال‌تر بودیم و بیشتر از زندگی‌مان لذت می‌بردیم.
    با وجود همه دردسرها و ناراحتی‌هایی که نیلی و مادرش برای ما درست کرده بودند، از ته دل آرزو می‌کردم که کلاس اطفال برای نیلی و خانواده‌اش هم به همین اندازه خوب و مفید باشد.
    مرتب به یاد آن شب می‌افتادم.
    Show More Show Less
    18 mins
  • قسمت ۲۱ - این بنده درمانده را
    Oct 13 2022
    پیک نیکی که برای دوستی و صمیمیت بیشتر بچه‌ها و همین طور صحبت درباره مسائل تربیتی ترتیب داده بودیم، به خوبی پیش رفت.
    درباره این صحبت کردیم که در هر جامعه‌ای بچه‌ها مهم ترین امانت و گرانبهاترین گنجینه هستند. چون آن‌ها هستند که فردای آن جامعه را می‌سازند.
    درباره این هم صحبت کردیم که بچه ها رفتارهای خودشان را از بزرگترها یاد می‌گیرند.
    Show More Show Less
    17 mins
  • قسمت ۲۰ - جلسه تربیتی در پارک
    Oct 6 2022
    خوشبختانه دوستی با الهام درهای جدیدی را به روی من باز کرده و در واقع زندگی همه ما رو به نحو مطلوبی تغییر داده بود.
    به نظرم می‌رسید که مادر نیلی هم احتیاج به کمک داره. به همین دلیل بود که به دیدنش رفتیم تا دختر او رو هم به کلاس اطفال دعوت کنیم.
    اما صحبت‌ها طوری پیش رفت که فرصت چنین پیشنهادی پیش نیومد. اما...
    Show More Show Less
    18 mins
  • قسمت 19 - اتهامی عجیب و غم‌انگیز
    Sep 22 2022
    اما بحران دیگری در پیش بود. این بار نیلی گردن بند گران‌قیمت مادرش را به مدرسه آورده و به بچه‌ها نشان داده بود. بعد هم مدعی شده بود که شانیا با همدستی سارا آن را برداشته است. خدا می‌داند که این تهمت چه بر سر من و بهمن آورد. مطمئناً الهام و همسرش، ابراهیم، هم روزگار بهتری از ما نداشتند. چنین تهمت زشتی به بچه‌های معصوم ما واقعاً غیرقابل‌تحمل بود.
    Show More Show Less
    18 mins
  • قسمت 18 - یک بچه بی‌تربیت
    Sep 15 2022
    تشویق های ما باعث شد که شانیا در مدرسه هم بتواند به کمک این توانائی که داشت، مورد توجه قرار بگیرد و اعتماد به نفس بیشتری پیدا کند. اما چیز دیگری را هم فهمیده بودیم، این که در کنار تربیت جسمانی و انسانی، یعنی سلامت جسمی و پرورش ذهن و استعداد، بچه‌ها به تربیت روحانی و اخلاقی هم نیاز دارند. کلاس اطفالی که الهام برای دخترهایمان و برای پسر خواهرش تشکیل داد، پاسخی بود به این نیاز.
    Show More Show Less
    18 mins
  • قسمت 17 - گردنبند مامان نیلی
    Sep 8 2022
    از همه عجیب‌تر ماجرای آن روز بود. مادر نیلی زنگ زده بود که می‌خواهد سی دی هایی را که به او امانت داده بودم، پس بدهد. نیلی هم‌کلاسی شانیا بود که به او حسادت می‌کرد و دلش می‌خواست بتواند مثل شانیا ترانه‌های کودکانه را بخواند. فکر کردم امانت دادن سی دی هایی که ترانه‌های کودکانه روی آن ضبط شده باعث می‌شود که نیلی هم این ترانه‌ها را یاد بگیرد و این حسادت‌ها از بین برود.
    Show More Show Less
    17 mins